کد مطلب:77786 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:100

نامه 063-به ابوموسی اشعری











و من كتاب له علیه السلام

الی ابی موسی الاشعری و هو عامله علی الكوفه و قد بلغه عنه تثبیطه الناس عن الخروج الیه، لما ندبهم لحرب اصحاب الجمل.

یعنی و از مكتوب امیرالمومنین علیه السلام است به سوی ابوموسی اشعری و او حاكم بود از جناب امیر علیه السلام بر كوفه و حال اینكه رسیده بود به امیر علیه السلام از احوال او به تعویق انداختن او مردمان را از بیرون رفتن به سوی امیر علیه السلام، در هنگامی كه خوانده بود ایشان را از برای محاربه كردن با اصحاب جمل كه اصحاب عایشه باشند. و اشعر لقب شخصی است كه صاحب مو بود در حین تولد و طائفه ای از عرب منسوبند به آن شخص.

«من عبدالله علی امیرالمومنین، الی عبدالله بن قیس.

اما بعد، فقد بلغنی عنك قول هو لك و علیك، فاذا قدم علیك رسولی، فارفع ذیلك و اشدد مئزرك و اخرج من جحرك و اندب من معك، فان تحققت فانفذ و ان تفشلت فابعد! و ایم الله لتوتین حیث انت و لا تترك حتی یخلط زبدك بخاثرك و ذائبك بجامدك و حتی تعجل عن قعدتك و تحذر من امامك، كحذرك من خلفك.»

یعنی این مكتوب از جانب بنده ی خدا علی امیرالمومنین علیه السلام است به سوی عبدالله پسر قیس.

اما بعد از حمد خدا و نعت رسول صلی الله علیه و آله، پس به تحقیق كه رسید به من از حال تو

[صفحه 1187]

سخنی كه آن سخن (هم) از برای نفع تو است و (هم) بر ضرر تو است، زیرا كه گفته بود به اهل كوفه كه علی علیه السلام امام راهنما است و بیعت او صحیح است و اما جایز نیست با او مقاتله كردن مر اهل قبله را. پس اول كلامش بر نفع او است كه تصدیق بر امامت و خلافت بر حق او است و آخرش بر ضرر اوست كه اضلال مردم و ناحق است. پس در وقتی كه وارد شد بر تو فرستاده ی من، پس بلند كن دامن تو را و سخت ببند بند زیر جامه ی تو را و بیرون برو از سوراخ تو و بخوان كسی را كه متفق است با تو، پس اگر ثابت قدم باشی بر اطاعت من، پس حركت كن به سوی من و اگر سستی كردی و تاخیر ورزیدی از اطاعت من، پس دور شو از من. و سوگند به خدا كه آورده شوی در هر جا كه باشی و واگذاشته نمی شوی تا آمیخته شود روغن تو با شیر تو و گداخته ی تو با خشك تو. یعنی مختل گردد امور منتظمه ی تو و تا اینكه تعجیل كرده شوی از نشستن تو و تا اینكه بترسی تو از پیش روی تو كه عقوبت دنیا باشد، مانند ترسیدن تو از پشت سر تو كه عذاب آخرت باشد.

«و ما هی بالهوینی التی ترجو و لكنها الداهیه الكبری، یركب جملها و یذلل صعبها و یسهل جبلها، فاعقل عقلك و املك امرك و خذ نصیبك و حظك، فان كرهت فتنح الی غیر رحب و لا فی نجاه، فبالحری لتكفین و انت نائم، حتی لایقال: این فلان؟ و الله انه لحق مع محق و ما یبالی ما صنع الملحدون. و السلام.»

یعنی و نیست فتنه ی اصحاب جمل فتنه ی آسان آنچنانی كه گمان كرده ای تو، ولیكن آن فتنه حادثه ی بزرگ است كه باید سوار شد شتر شدایدش را و آسان كرده شود دشوارش را و هموار گردانیده شود كوهستان ناهموارش را و فهم كن كمال فهم تو را و مالك شو كار تو را و بردار نصیب تو را و حظ تو را از جهاد كردن، پس اگر كراهت داری و بی رغبت باشی در جهاد كردن، پس دور شو به سوی جایی كه وسعت نداشته باشد و نجات و رستگاری در آن نباشد و هر آینه سزاوار است اینكه تو كفایت كرده شوی از كلفت این جهاد و حال آنكه تو غافل باشی، تا اینكه گفته نشود كه در كجاست فلان كس و سوگند به خدا كه به تحقیق كه آن جهاد حق است و واجب است با امام و خلیفه ی صاحب حق و مبالاتی و باكی ندارد از كاری كه می كنند ملحدان و عدول كنندگان از دین اسلام. والسلام.

[صفحه 1188]


صفحه 1187، 1188.